زمان تقریبی مطالعه 11 دقیقه
https://velaseddighah.com/fa
آیت الله طبسی
بحث ما راجع به نظرات بزرگان پیرامون قیامهای قبل از ظهور امام زمان بود. به همین مناسبت بحث جهاد ابتدایی را مطرح کردیم و گفتیم که مرحوم خوئی،جهاد ابتدایی – با تحقق شرایطش – زیر نظر ولی فقیه را، نه تنها جایز، بلکه واجب میداند. در جلسه گذشته، مقداری از نظرات مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی را در مورد قیام های قبل از ظهور، بیان کردیم. ایشان پاره ای از روایاتی را، که بعضی برای عدم مشروعیت قیام قبل از حکومت امام زمان، به آن استناد کرده بودند، بیان می کند و نظر خویش را هم، ارائه می دهد. وی، روایتی را از نهج البلاغه نقل می کند که طبق این روایت امیرالمومنی، مردم را از قیام برحذر می داند. مرحوم حاج آقا مصطفی، در ذیل این روایت می فرماید، این روایت از جعلیات است، زیرا کسی که با فصاحت و بلاغت امام، آشنا باشد میفهمد که این جملات، از امام نیست و به امام نسبت داده شده است. این کلمات، خصوصیات خطب امیرالمومنین و بلکه خصوصیات خطب یک خطیب را ندارد. دستان خیانتکار، چنین آثاری را جعل کرده و به امیرالمومنین و گاهی پیامبر اکرم نسبت میدهند. پس ایشان این روایت را به عدم تناسب با خطب امیرالمومنین و دیگر خطبا رد میکند.[۱] اکنون به نقل روایات دیگری که مرحوم حاج آقا مصطفی بیان نموده است، می پردازیم.
ادامه کلام حاج آقا مصطفی در مورد قیام های قبل از ظهور
مرحوم حاج آقا مصطفی روایت دیگری را نقل می کند که مرحوم عیاشی و مرحوم حر عاملی و مرحوم نوری هم نقل کرده اند.
«و منها: ما رواه العیّاشی و الشیخ و الحرّ العاملی فی «إثبات الهداة» و النوری فی «المستدرک»: عن جابر، عن الباقر الزم الأرض و لا تحرّک یداً و لا رجلًا حتّى ترى علامات أذکرها لک، و فی ذیلها و تُقبل رایة خراسان حتّى تنزل ساحل دجلة، یخرج رجل من الموالی ضعیف و من تبعه، فیُصاب بظهر الکوفة، و یبعث بعثاً إلى المدینة فیقتل بها رجلًا، و یهرب المهدی، و المنصور منها .. » إلى آخر الحدیث.
تفسیر عیاشى از جابر جعفى روایت می کند که حضرت امام محمد باقر به او فرمود: در جاى خود بنشین و حرکتى از خود نشان مده، تا آن گاه که علائمى را که روى می دهد و من اکنون براى تو ذکر میکنم ببینى و آن اینکه: کسى از دمشق صدائى می زند …و لشکرى از خراسان آمده در ساحل شط دجله فرود مىآیند. مرد ضعیفى از شیعیان با طرفدارانش براى مقابله با سفیانى به بیرون کوفه می رود و مغلوب می گردد، سپس سفیانى لشکر دیگرى به مدینه می فرستد. مردى در آنجا کشته مىشود و مهدى فرار می کند…
البته آن مهدی که ما منتظرش هستیم فرار نمیکند و اهل گریز و فرار نیست بلکه
دشمنان از او فرار میکنند و اوست که دشمنان را ذلیل می کند.
روایت بعدی را که مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کند، روایت امام باقر است.
«و منها: عن الباقر (علیه السّلام) خطاباً إلى أبی الجارود: أن تلزم بیتک و تقعد فی دهماء هؤلاء الناس، و إیّاک و الخوارج منّا، فإنّهم لیسوا على شیء، و لا إلى شیء ..إلى أن قال: و اعلم أنّه لا تقوم عصابة تدفع ضَیماً أو تُعزّ دیناً، إلّا صرعتهم البلیّة؛ حتّى تقوم عصابة شهدوا بدراً مع رسول لا یوارى قتیلهم، و لا یداوى جریحهم. فقلت: من هم؟ قال: الملائکة»
ابو الجارود از امام باقر روایت کرده است گوید: به آن حضرت عرض کردم: «مرا دستورى فرمائید،
پس فرمود: ترا به پرهیزگارى سفارش مىکنم و نیز به اینکه
خانه نشین باشى و در گردهمائى و جمع این مردم شرکت و فعّالیّتى نکنى،
و از آنان که از ما خاندان، خروج مىکنند دور باش که آنان چیزى به دست ندارند و به چیزى هم نائل نمىشوند، بدان که بنی امیّه را حکومتى است که مردم توان بازستاندنش را ندارند و براى اهل حقّ دولتى است که چون فرا رسد خداوند زمامش را به هر کس از ما خاندان بخواهد مىسپارد، پس هر کس از شما آن را دریافت، نزد ما در مقام بلند خواهد بود و اگر پیش از آن دولت وفات یافته باشد خداوند برایش نیکى خواسته است. بدان که هیچ گروهى براى برطرف ساختن ستم یا عزّت بخشیدن دینى قیام نمىکند مگر اینکه مرگ و گرفتارى دامنگیرش مىشود، تا اینکه جمعیّتى به پا خیزند که با رسول خدا در بدر بوده اند که کشتگانشان به خاک سپرده نشود و به خاک افتادگانشان از زمین برداشته نشود و زخمیانشان درمان نگردد، عرض کردم: آنان کیانند؟ فرمود: فرشتگان». اما بیان روایات دیگر:
بیان روایت
«و منها: عن الباقر و مَثَلُ مَن خرج منّا أهلَ البیت قبل قیام القائم (علیه السّلام) مَثَلُ فَرْخ طار أُوقع من وکْره، فتلاعب به الصبیان»
و مثل آن کس که از ما خاندان قبل از قیام قائم بپا خیزد بسان جوجه اى است که پرواز کند و از آشیانه خود فرو افتد و کودکان با آن به بازى پردازند (دستخوش بازیچه کودکان شود)».
بیان روایت
و منها: ما عن «أربعین المجلسی (رحمه اللَّه)»قال: قال أبو عبد اللَّه
ما خرج و لا یخرج منّا أهلَ البیت إلى قیام قائمنا أحد؛ لیدفع ظلماً و یُنعِش حقّا، إلّا اصطلمته البلیّة، و کان قیامه زیادة فی مکروهنا و شیعتنا »
احدی از خاندان ما قبل از قیام امام زمان – برای دفع ظلم و احیای حق – خروج نمیکند جز اینکه مورد ابتلای بلیات قرار گرفته و قیامش برای ما و شیعیان ما مشکل ساز است.
«و منها غیر ذلک ممّا یمکن أن یطّلع علیه المتتبّع، و لکنّه لا یجد إلّا فی مثل هذه الکتب المعدّة لإسقاط الأحادیث، کما لا یخفى»
و تعداد دیگری از این روایات، که بر متتبعین پوشیده نمی باشد. ولکن [باید توجه داشت ] که این دسته از روایات، یافت نمی شود مگر در کتبی که برای نقد و تضعیف جمع آوری شده است. [ برای تبیین کلام ایشان،بیان می نماییم که فرض کنید، خواسته باشیم روایاتی را از عامه نقل کنیم، باید مواظب باشیم که از چه کتابی نقل میکنیم. کتبی هست که در موضوعات است مثل موضوعات ابن جوزی، سیوطی و شوکانی و… اینها برای جمع آوری روایات جعلی وضع شده است. ما اگر خواسته باشیم در مسئلهای به روایات اهل سنت مثلا در فضیلت ائمه یا مذمت بعضی اصحاب استناد کنیم نمیتوانیم به این کتابها استناد کنیم. زیرا اصل تالیف چنین کتابهائی برای جمع آوری موضوعات است.] (البته به نظر خودشان)
«نعم فی الباب المزبور آنفاً من «الوسائل» طائفة من الأخبار تحتوی على الردع عن القیام بالسیف، و قضیّة إطلاقها المنع عنه حتّى للدفاع عن الحقّ، و هذا ضروریّ البطلان، مع ما فی سند بعض منها و دلالة البعض الآخر، فراجع و تدبّر»
بله در کتاب وسائل الشیعه، اخباری است که محتوایش، منع از قیام به سیف است و اطلاق چنین روایاتی، حتی قیام از سیف برای دفاع را هم، منع می کند و منع از دفاع، بدیهی البطلان است، ضمن اینکه سند و دلالت بعضی از این روایات قابل خدشه است.
مرحوم حاج آقا مصطفی در ادامه کلام، بحث خود را جمع بندی می نماید و می فرماید:
«ثمّ إنّ عصر الخلفاء الجائرین کان یقتضی جعل هذه الأخبار؛ لإخماد النار المشتعلة ضدّهم، و هذا الأمر ممّا هو الواضح البارز من الأوّل إلى عصرنا هذا، و هو مقتضى کَیْد الکَیَدة و مَکْر المَکَرة، و أیّ کید أحسن من ذلک؛ حتّى أورث سکوت أعلام الشریعة فی العصور المختلفة، و أوجب التردّد فی الأمر و الشکّ فی الوظیفة؟! و هذه الأیادی ربّما نهضت لإخفاء المسألة علیهم؛ باستراق الأحادیث التی تحثّ المسلمین ضدّهم.
در زمان خلفاء ظالم، وضع آن ها اقتضاء جعل چنین احادیثی را داشته تا آتش قیام ها را خاموش نمایند. و این امر از امور روشنی است که از آن زمان تا کنون ادامه داشته است. و جعل احادیث [ برای تخدیر مردم] روش مکاران و فریبکاران است و چه مکری بهتر از این راه وجود دارد؟ و این روش [جعل روایات برای منع از قیام] ، حتی در بزرگان و اعلام دینی در زمان های مختلف اثر گذاشته و سبب شک و تردید در وظیفه شان، شده است. و چنین دستان خیانتکار [ جاعلین حدیث] برای مخفی نمودن حقیقت دست به کار شدند و احادیثی را که موجب ترغیب مسلمین به قیام می شد، جمع آوری نمودند.
«هذا، و لو سلّمنا صدور مثلها عنهم (علیهم السّلام) فجهة الصدور واضحة، و هی التقیّة من هؤلاء الجائرین الظالمین، فإنّهم (علیهم السّلام) کانوا متّهمین بتطلّب الرئاسة و جلب الناس إلى أنفسهم للحکومة الحقّة، و ما کان ذلک بمجرّد الوهم و الخیال، بل کانوا یرون ذلک منهم (علیهم السّلام) فی شتّى النواحی الشتّى حسب بعض الآثار و التواریخ»
پس اگر بپذیریم که [به فرض هم ] این دسته از روایات از معصومین، صادر شده است، جهت صدور آن ها واضح است. و آن جهت، تقیه از حکام ظلم و جور است. زیرا معصومین، متهم به جمع نیرو برای تشکیل دولت حق و رهبری آن دولت بودند. البته خوف حاکمان بی مورد هم نبوده است، بلکه آن ها می دیدند که از نواحی مختلف، حرکت هایی به اشاره معصومین،، صورت می گیرد.
«(فبالجملة:) لا یمکن العثور على تلک الآثار و اللُّبّیات الواضحة حذاء هذه الأخبار المخدوشة من جهات کثیرة، و لو لم یکن بسط الکلام فی المقام خروجاً عن وضع الکتاب و الباب، لدخلت المسألة من بابها و أوضحتها حقّها؛ کی لا یبقى بعد ذلک شبهة عند أحد من المنکرین، فنرجو اللَّه تعالى أن یوفّقنی لذلک، فإنّه خیر موفّق.»[۲]
و خلاصه اینکه ما نمی توانیم به احادیث روشنی در این زمینه دست یابیم چون روایات جعلی زیادی در این باب، وارد شده است . ..
خلاصه فرمایش ایشان این است که بسیاری از این روایات، در راستای تثبیت حکومت ظالمین جعل شده و به فرض که بگوییم برخی، مشکل سندی ندارد و از امام، صادر شده است، این ها تقیه است و توجیهاتی هم دارد.
جداً کسانی که میخواهند در این زمینه تحقیق کنند باید تمام جوانب امر را ببینند و حرف موافقان و مخالفان را بشنوند و بعد نظر خود را ارائه دهند.
بیان سید کاظم حائری در مورد قیام ها
مرحوم آقای حائری در فرمایش مفصلی، میفرمایند:
روایات:
«تخبر ان من یخرج ضد الطاغوت قبل قیام امام زمان سوف ینکسر و لم یحقق نجی ها و لم تتضمن النهی عن الخروج…»
ایشان می فرمایند که روایات در این زمینه دو دسته هستند. دسته اول: روایاتی که فقط خبر از انکسار و شکست میدهند [ نهی از قیام ندارد]، دسته دوم: روایاتی که متضمن، نهی از خروج هستند.
در مورد قسم اول، چند روایت را ذکر می کنند که یکی از آن ها روایت ربعی است که از امام سجاد نقل می کند که: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیٍّ رَفَعَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: وَ اللَّهِ لَا یَخْرُجُ وَاحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع إِلَّا کَانَ مَثَلُهُ مَثَلَ فَرْخٍ طَارَ مِنْ وَکْرِهِ قَبْلَ أَنْ یَسْتَویَ جَنَاحَاهُ فَأَخَذَهُ الصِّبْیَانُ فَعَبِثُوا بِهِ.»[۳]
روایت دیگر، روایت امام باقر است که فرمود: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ: مَثَلُ خُرُوجِ الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ کَخُرُوجِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَثَلُ مَنْ خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ مَثَلُ فَرْخٍ طَارَ فَوَقَعَ مِنْ وَکْرِهِ فَتَلَاعَبَتْ بِهِ الصِّبْیَان»[۴]
روایت بعدی، روایت فضل کاتب است که ما آن را قبلا نقل کرده ایم و اکنون اشاره ای به آن می کنیم.
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی هَاشِمٍ عَنِ الْفَضْلِ الْکَاتِبِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ کِتَابُ أَبِی مُسْلِمٍ فَقَالَ لَیْسَ لِکِتَابِکَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا فَجَعَلْنَا یُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً فَقَالَ أَیَّ شَیْءٍ تُسَارُّونَ یَا فَضْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِکْرُهُ لَا یَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَیْسَرُ مِنْ زَوَالِ مُلْکٍ لَمْ یَنْقَضِ أَجَلُهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ قُلْتُ فَمَا الْعَلَامَةُ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ یَا فَضْلُ حَتَّى یَخْرُجَ السُّفْیَانِیُّ فَإِذَا خَرَجَ السُّفْیَانِیُّ فَأَجِیبُوا إِلَیْنَا یَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ»[۵]
روایت بعدی، روایت ابی الجارود است که در بالا ذکر کردیم.
ایشان بعد نقل این چهار روایت، میفرمایند:
«فان لحن الراویات لحن الاخبار عن الانکسار خارجیین و عدم حصولهم علی ما یبغونه من تشکیل حکومة اسلامیة و جوابنا علی هذا هو ان تصریح الامام بالانکسار لا یدل علی حرمة الخروج، رب خروج یؤدی علی ذلک و هو جایز لترتب آثار و نتایج مهمه علیه، اضافة الی ان هذه الروایات مقید بقید «منا» و الذی هو اشاره الی اهل البیت لا کل من هو سید و متصل برسول»
همانا لحن این روایات، به گونه ای است که در خارج خبر از شکست می دهد و اینکه قیام کنندگان، موفق به تشکیل حکومت اسلامی نمی شوند. و جواب ما این است که این دسته روایات، دلالت بر حرمت قیام نمی کنند. بلکه چه بسا قیام هائی که به شکست می انجامد، ولی به جهت ترتب آثار و نتایج مهمی که بر آن شکست مترتب می شود، آن قیام ها جایز است. علاوه بر اینکه در این دسته از روایات، قید «منا» آمده است و این قید اشاره به اهل بیت دارد [ یعنی قیام فقط برای معصومین جایز نیست] نه اینکه قیام، برای هر سید و شخصی که از خاندان پیامبر باشد، جایز نباشد.
«ان الذی یفهم من هذا القید علی حد التعبیر الاصولی سنخ قضیة خارجیة لا حقیقیة فلا یخبر علیه السلام عن کل قضیه ولو قُدر وقوعها فیما بعد بل یخبر علیه السلام إخباراً غیبیاً و یقول ما من احد من أقربا الخاصین الا انکسر و کما تحقق ذلک بالفعل»
آن چیزی که از این قید «منا» بنا به تعبیر اصولی از آن فهمیده می شود این است که امام در مقام بیان قضیه خارجیه است نه حقیقیه و امام نمی خواهد خبر از هر قضیه ای – هر چند مدت زمانی بعد از خودش – که اتفاق می افتد، بدهد، بلکه إخبار امام، خبر از غیب است که هر کدام از نزدیکان آن حضرت، قیام کند، شکست می خورد و همین گونه هم شد [مثل قضیه زید و یحیی و شهید فخ و محمد ابن عبدالله و …]
« اما أن هذا یعنی عدم جواز الخروج مسألة خارج عن عهدة الروایات و کذلک الإخبار بان کل من سیخرج سینکسر علی نحو القضیة الحقیقیة العامة الکلیة»
ایشان می فرماید: اولا این روایات، عدم جواز خروج درهمه زمانهای قبل از ظهور را ثابت نمی کند. و ثانیا: این روایات، شکست تمام قیامهای قبل از ظهور را هم ثابت نمیکند. چون این روایات، خارجیه- نه حقیقیه – و نسبت به افراد خاص و در دوران خاص است و شما نمی توانید از این ها، استفاده ی شکست در تمام زمانهای قبل از ظهور نمایید.
وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین
[۱]. البته اینجا جای بحث هست که آیا تمام خطب امیرالمومنین جنبه های بلاغی را
رعایت کرده یا خطبه های خاصی است که سیدرضی جمع کرده است؟
[۲]. ولایة الفقیه (للسید مصطفى الخمینی)، ص: ۶۳
[۳]. در حدیث مرفوعى از امام على بن الحسین علیه السّلام روایت شده که فرمود: بخدا سوگند هیچ یک از ما، پیش از ظهور حضرت قائم علیه السّلام، خروج نکند جز آنکه حکایتش، حکایت جوجهاى خواهد بود که پیش از درآمدن بالهایش، از میان آشیانه خود پرواز کند و کودکان آن را بگیرند و با آن بازى کنند (این روایت را در جلسه ۲۶/۱۱/۹۲، بحث قیام ها بیان کردیم.)
[۴]. امام باقر فرمود: خروج قائم ما اهل بیت مانند خروج رسول اللَّه است و کسى که از ما اهل بیت پیش از قیام قائم خروج کند مانند جوجهاى است که به پرواز در آید و از آشیانه خود بیرون افتد و دست خوش بازیچه کودکان شود(این روایت را در جلسه ۲۶/۱۱/۹۲، بحث قیام ها بیان کردیم.)
[۵]. فضل کاتب گوید: خدمت امام صادق علیه السّلام بودم که نامه ابو مسلم خراسانى براى او آمد، حضرت فرمود: نامه تو جواب ندارد از نزد ما بیرون شو، ما شروع کردیم با یک دیگر آهسته سخن گفتن، فرمود: اى فضل چه سخنى آهسته با هم می گوئید؟ همانا خداى عز و جل براى شتاب بندگان شتاب نمیکند، و براستى که از جاکندن کوهى از جاى خویش آسانتر است از واژگون کردن حکومتى که عمرش به آخر نرسیده، سپس فرمود: همانا فلان پسر فلان تا به هفتمین فرزند فلان (یعنى عباس) رسید (یعنى اینها بخلافت رسند) من عرض کردم: پس چه نشانهاى میان ما و شما است، قربانت گردم؟ فرمود: اى فضل از جاى خود حرکت نکن تا سفیانى خروج کند، و چون سفیانى خروج کرد به سوى ما روآورید و سه بار این کلام را تکرار کرد- و این جریان از نشانههاى حتمى (ظهور حضرت قائم) است.( روایت در جلسه ۴/۱۲/۹۲ بحث قیام ها بیان شده است)
.
-----------------
https://bayanbox.ir/info/2948138803773541552/s-hassani46-P-137-162
--------------
یکی دیگر از نشانههای حتمی ظهور، صیحه آسمانی است. ندایی از آسمان که به حقانیت مهدی علیه السلام گواهی خواهد داد و دلهای مؤمنان را مهیای ظهور و قیام مهدی موعود عجل الله خواهد نمود. بانگی بلند که نام مبارک قائم علیه السلام را به گوش همه جهانیان در شرق و غرب خواهد رسانید و همگان آن را به زبان خود خواهند شنید. در این مقاله قصد داریم درباره «صیحه آسمانی» بیشتر بدانیم. در مسیر این دانایی با ما همراه باشید.
واژه صیحه از ریشه «صَیح» به معنی صدای بلند و فریاد است. در بعضی جاها هم به معنای عذاب و غارت استفاده شده که یقیناً معنی اصلی آن نیست ولی از الزامات آن است یعنی وقتی صدا از حد معمول فراتر رود، میتواند سبب عذاب و ناراحتی شود چنانچه در قرآن کریم به این امر اشاره شده است که خداوند برای عذاب قوم ثمود از صیحه آسمانی استفاده کرده است: « و أخذ الذین ظلموا الصیحه فأصبحوا فی دیارهم جاثمین»؛ و آنگاه ستمکاران را شبانه صیحه عذاب آسمانی بگرفت و صبحگاهان در دیارشان بی حرکت و خاموش ابدی شدند.[۱]
اما در اصطلاح فقه مراد از صیحه آسمانی، صدایی است که در نزدیکی ظهور قائم علیه السلام از آسمان شنیده خواهد شد و بر حقانیت آن حضرت شهادت خواهد داد. بنابر احادیث متواتر، صیحه آسمانی از علائم حتمی ظهور است. گفته شده که ۶۸ حدیث درباره علائم ظهور روایت شده که در کتاب الغیبه نعمانی گردآوری شدهاند. از این تعداد حدود ۳۰ حدیث به موضوع صیحه آسمانی پرداخته و این دلیلی بر حتمیت آن است.
طبق حدیث معتبر از امام صادق علیه السلام که درباره نشانههای حتمی پیش از قیام قائم عجل الله روایت شده، صیحه آسمانی در کنار چهار علامت دیگر از نشانههای حتمی ظهور است.« قبل قیام القائم خمس علامات محتومات، الیمانی و السفیانی و الصیحه و قتل النفس الزکیه و الخسف بالبیداء »؛ پیش از قیام قائم ۵ نشانه خواهد بود که همگی از علامات محتوم است، یمانی و سفیانی و صیحه آسمانی و قتل نفس زکیه و خسف بیداء.[۲]
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام این موضوع دوباره مورد تأکید قرار گرفته و بر حتمیت وقوع صیحه به همراه نشانههای دیگر مهر تأیید زده شده است: « النداء من المحتوم و السفیانی من المحتوم و الیمانی من المحتوم و قتل النفس الزکیه من المحتوم و کف یطلع من السماء من المحتوم قال و فزعه فی شهر رمضان توقظ النائم و تفزع الیقظان و تخرج الفتاه من خدرها »؛ ندای آسمانی از نشانههای حتمی است و خروج سفیانی از نشانههای حتمی است و خروج یمانی از نشانههای حتمی است و کشته شدن نفس زکیه نیز از نشانههای حتمی است و دستی که از آسمان آشکار میشود از نشانههای حتمی است و صدایی که در ماه رمضان خوابیده را بیدار کند و بیدار را بترساند و دختران پرده نشین را بیرون کشاند. [۳]
با توجه به این احادیث و البته روایات متعدد دیگری که در این زمینه آمده است، یقیناً صیحه آسمانی یکی از علامات حتمی قبل از ظهور حضرت ولیعصر عجل الله خواهد بود که با فاصله زمانی اندکی از ظهور به وقوع خواهد پیوست و نام مهدی علیه السلام را بر دلها و زبانها خواهد نشاند.
صدای بلند و رسایی که از آسمان بر خواهد خاست و همگان آن را به یک اندازه خواهند شنید یعنی اینطور نیست آنکسی که نزدیک به منبع صداست آن را بلند و گوش خراش و آن کس که دورتر است، ضعیف و نامفهوم بشنود و هر کس آن را به زبان مادری خودش استماع خواهد نمود چه میتواند باشد به جز معجزه؟
در مقالههای قبلی درباره چگونگی رخداد این پنج نشانه بررسیهایی انجام شد و بر اساس روایات و تفاسیر بزرگان و عالمان دینی مشخص شد که از این پنج نشانه، خروج یمانی، خروج سفیانی و قتل نفس زکیه به طور طبیعی و صیحه آسمانی و خسف بیداء به طور ماوراء طبیعی و معجزه گونه اتفاق خواهد افتاد. گفته شده که این نداء از جانب جبرئیل امین مبنی بر معرفی مهدی علیه السلام و دعوت به حقانیت ایشان خواهد بود. فرشتهای که قبل از آفرینش انسان بوده و از مقربین درگاه خداوند است اما هیچگاه صدایش توسط عموم مردم شنیده نشده است. پس چه چیزی به جز معجزه میتواند باعث این واقعه شود؟ ناگفته نماند که این نداء زنگ خطری برای شیطان و ایادی او خواهد بود چرا که بر طبق روایات بعد از ظهر همان روز (نزدیکیهای مغرب) صدای دیگری به گوش خواهد رسید که از جانب ابلیس است و بر حقانیت عثمان گواهی میدهد و مردم را به سمت او میخواند. گفته شده عثمان همان عثمان بن عنبسه (السفیانی) است و شیطان برای گمراهی مردم و ایجاد شک در دلها، بانگ خواهد داد. زیرا با شنیدن صیحه آسمانی دلهای مؤمنان به اطمینان قلبی رسیده و از چنگ شیطان خواهند گریخت.
اما همان گونه که برای پرهیز از اشتباه، خصوصیات ظاهری و رفتاری سفیانی و تا حدودی یمانی ذکر شده بود، باید برای صیحه آسمانی نیز ویژگیها و خصائصی ذکر شود تا مردم هر بانگ بلندی را صیحه آسمانی نپندارند. با بررسی روایاتی که در این مورد از امامان معصوم علیهم السلام و بزرگان دین نقل شده چند ویژگی برای این نشانه به دست آمده است از قبیل:
حال ببینیم که این صیحه آسمانی چه خواهد گفت و محتوای آن چیست؟
در هر صورت و با وجود روایات مختلف در باب محتوای صیحه آسمانی، وقوع آن حتمیست و ویژگیها و آثارش یکسان خواهد بود. چه بسا شهادت بر حقانیت علی علیه السلام معادل حقانیت مهدی عجل الله است و هر دوی اینها معادل حق و نابودی باطلند. بنابراین اگرچه در ظاهر جملات با هم متفاوتند اما کنه مطلب و نتیجه یکسان خواهد بود.
بنابر روایات، صیحه در بیست و سوم ماه مبارک رمضان مصادف با شب قدر شنیده خواهد شد و آن زمانی است که در شرق و غرب جهان اختلافهای شدیدی پدیدار شده و مردم روزگار سختی را میگذرانند به حدی که گروهی از مؤمنان نیز دچار یأس و ناامیدی از فرج گشتهاند و شک و شبهه وجودشان را فرا گرفته است. ترس از فتنهها و آشوبهایی که در سرتاسر جهان رخ میدهد مردم را میآزارد و فرجی که از سالهای دور انتظارش را میکشیدهاند برایشان مفهومی دور از انتظار شده است. در چنین شرایطی، شنیدن صیحه آسمانی نور امید را در دلهای آنان روشن خواهد کرد و شور و شعف وجودشان را فرا خواهد گرفت. اما با توجه به اینکه نشانههای حتمی ظهور پنج مورد است میتوان گفت که وقوع صیحه حتمی است اما زمان وقوع آن غیر حتمی است یعنی شاید در ماه رمضان و روز بیست و سوم نباشد و در روز دیگری اتفاق بیفتد.
همانطور که ذکر شد، صیحه آسمانی معجزهوار رخ خواهد داد این امر دلیلی خواهد بود تا گردنهای کفار در برابر حضرت مهدی علیه السلام متواضع شود. امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: « یؤیده ثلاثه اجناد الملائکه و المؤمنون و الرعب»؛ او (مهدی علیه السلام) با سه لشکر یاری خواهد شد؛ فرشتگان و مؤمنان و رعب (در دل دشمنان). همانطور که در مصاف حضرت موسی علیه السلام با جادوگران فرعون، مشاهده میکنیم که ایشان به تنهایی و فقط با تکیه بر معجزه خداوند مبنی بر اژدها شدن عصا، بر جادوگران فرعون و مارهای قلابیشان غلبه میکند، در مورد حضرت مهدی علیه السلام نیز چنین است و دلیل پیروزی سریع آن حضرت بر کفار، ایجاد رعب و وحشتی است که بر دلهایشان افتاده است و این به سبب همین امدادهای غیبی است که از جانب خداوند در اختیار حضر ت مهدی عجل الله قرار گرفته است. برای نمونه در روایتی این چنین ذکر شده است که: « زمانی که رومیان میبینند که یاران مهدی عجل الله بر روی آب راه میروند، با خود میگویند که این کرامات یاران اوست، پس خود او چگونه است؟!» سپس تسلیم میشوند. کارکرد صیحه آسمانی نیز این چنین است. وقتی این ندا را میشنوند، از امدادهای غیبی آن حضرت مطلع میشوند و رعب و هراس در دلهایشان رخنه میکند و این امر، تسهیل در پیروزی قیام مهدی علیه السلام خواهد بود. تاثیر دیگری که این صیحه ایجاد خواهد کرد شادمانی و شعف در صف منتظران ظهور خواهد بود. امام رضا علیه السلام در این زمینه فرمودهاند: « در هنگام فقدان ماء معین، بسیاری از مردان و زنان مؤمن، اندوهگین و دل سوخته هستند و در ناامیدترین حالات خواهند بود، زمانی که صیحه را میشنوند. صیحهای که همگان در شرق و غرب آن را میشنوند و آن رحمتی برای مؤمنان و عذابی برای کافران خواهد بود.»
در سحرگاه بیست و سوم رمضان صیحه آسمانی شنیده شد و مومنان شادمان از بشارت ظهور و حقانیت مهدی علیه السلام در حیرت و بهت به سر میبرند و همه درباره مهدی عجل الله سخن میگویند که به ناگاه در هنگام غروب آفتاب همان روز، صدای دیگری شنیده میشود که: « الحق مع عثمان و شیعته»[۱۵] در این هنگام است که سست عنصران و تردید کنندگان به شک میافتند که کدام ندا حق است و کدام باطل؟ با این وجود تشخیص حق از باطل برای کسانی که از قبل ایمان آوردهاند دشوار نخواهد بود زیرا صیحه اول معجزهای از آسمان و صیحه دوم از زمین به گوش خواهد رسید که در تأویل آن این گونه آمده است که؛ کافران به وسوسه شیطان دست به اقداماتی میزنند تا صدای باطل خود را به طریقی به گوش مردم برسانند.
شاید این امر از طریق رسانههای صوتی و تصویری و ماهوارهای و … رخ دهد و شاید از طرق دیگر! اما آنچه مبرهن است از طریق معجزه نخواهد بود چرا که خداوند معجزه را فقط و فقط برای اثبات حقانیت خود و فرستاده بر حقش به کار گرفته و خواهد گرفت، نه برای گمراهی بندگانش. در تصدیق این ادعا روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است به این مضمون: «از امام صادق علیه السلام سؤال شد که چه کسانی به صیحه اول پاسخ خواهند داد و چه کسانی به دعوت صیحه دوم؟ امام در پاسخ فرمودند: کسی آن را لبیک میگوید که از قبل به آن ایمان داشته باشد. سپس به آیه « افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون»؛ آیا از شما کسی هست که به سوی حق هدایت کند؟ تنها خداست که به سوی حق هدایت میکند، پس آیا کسی که به سوی حق هدایت میکند سزاوارتر است که از او پیروی شود یا آن کسی که خودش را تا هدایت نکنند هدایت نمییابد؟ چگونه قضاوت میکنید؟»[۱۶] اشاره کرده و فرمودند: صیحه اول ندای حضرت جبرئیل است که از آسمان بر میخیزد و صدای دوم، صدای شیطان است که از زمین بلند میشود. پس از صیحه اول پیروی کنید و از صدای دوم بپرهیزید مبادا که گمراه شوید.» [۱۷]
با توجه به مواردی که گفته شد، صیحه آسمانی علامتی خاص و منحصر به فرد برای شناخت امام زمان علیه السلام از مدعیان دروغین مهدویت خواهد بود. با توجه به تعداد روایاتی که خبر وقوع این صیحه را نقل کردهاند می توان گفت که این ندای آسمانی یکی از علائم مخصوص حضرت مهدی عجل الله و نشانهای بر حقانیت ایشان خواهد بود. لذا میتوان گفت آنچه که در هنگام ظهور، حضرت مهدی حقیقی را به جهانیان معرفی خواهد نمود و دعوت به بیعت با ایشان خواهد کرد همین صیحه آسمانی است که ایشان را با ذکر نام و نام پدر به مردم میشناساند و بر حقانیت او شهادت میدهد. از این رو از صیحه آسمانی به عنوان اتمام حجت بر بندگان یاد شده است زیرا که به گوش همه اهل عالم در هر گوشهای از جهان که باشند به زبان مادری خودشان خواهد رسید تا نشانهای باشد برای کسانی که اندیشه میکنند و پس از آن دیگر کسی نمیتواند ادعای بیخبری و جهل به موضوع داشته باشد.